ميوه ي عشق ما

خوش امدي عزيز دل مادر

در اخرين روز از ماه زيباي تير ، وجود نازنينت رو به ما نشون دادي و شدي قشنگ ترين اتفاق اين روزهاي ما ........ داستان از اونجا شروع شد كه مامي تازه امتحان كنكور رو پشت سر گذاشته بود و بعد از يك خونه تكونيه  اساسي ،خودشو واسه يه تعطيلات لذت بخش اماده ميكرد ! مامي و بابا  به تازگي  با فراغ بال مي خواستن راجع به يه مساله مهم تصميم گيري كنند.ورود يه عضو جديد به خانواده دو نفريشون ! ورود يه نعمت بزرگ به زندگيشون ! هموني كه قرار بود نور خونشون  بشه !!!! داشتن حسابي  برنامه ريزي ميكردن واسه يه اتفاق بزرگ ! مامي بايد دكتر ميرفت و كلي خودش رو اماده ميكرد.بابا ،مامي رو هر روز صبح ميبرد پارك تا با هم ورزش كنند و سلامت و قوي با...
9 مرداد 1393
1